تفکر هم چون استارت اتومبیل است. اما اگر نتیجه آن حرکت نباشد گویی که ساعتها در روز را در اتومبیل روشن نشسته ایم و بی حرکت وقت می گذرانیم. باید دنده اتومبیل را فعال کرد ، به عبارتی می توان اینطور بیان کرد که فعال کردن تفکرات یک رهجو و مسافر و همسفر نوشتن است ، گویی که با نوشتن بهتر می توان تفکرات خود را عملی کرد. انگار که باورمان قوی تر می شود.
یک مسافر تا زمانی که طبق دستورات راهنما و فرامین کنگره 60 مسیر خود را برای درمان اعتیاد به درستی طی می کند و در جهت هدف خود یعنی درمان اعتیاد حرکت می کند و اصول و قوانین و حرمتها را رعایت می کند ، از آرامش کامل برخوردار است ، بدون هیچگونه ترس و واهمه ای با چهره بشاش و با اعتماد به نفس کافی در کارگاههای آموزشی شرکت می کند و کار خود را به درستی انجام می دهد و مشکلی ندارد ، اما به محض اینکه از خط خارج می شود و دستورات راهنما را انجام ندهد و یا حرکتی خارج از اصول ، قوانین و حرمت کنگره 60 انجام دهد ، اولین چیزی که از دست می دهد آرامش است و حال خوش تبدیل به حال خراب می شود.
راهنما حکم فرماندهی است در مسیر درمان اعتیاد برای عبور از گذرگاههای سخت که خود در گذشته پیموده است و بایستی گوش به فرمان او باشیم.
راهنما یا کمک راهنما ، کسی است که در گذشته فرمانبردار بوده و اکنون به فرماندهی رسیده است.
فراموش نکنیم که فرماندهی شهر وجودی ، از مسائل بسیار جزئی و کوچک شروع می شود. آیا به موقع مسواک میزنیم؟ آیا به موقع می خوابیم؟ آیا به موقع بیدار می شویم؟ آیا داروی OT خود را سر ساعت مقرر مصرف می کنیم؟ آیا به موقع در کارگاههای آموزشی حاضر می شویم؟ آیا به موقع ورزش می کنیم؟ آیا به موقع در حرکتهای درونی و بیرونی حاضر می شویم؟ اینها پایین ترین سطوح فرماندهی شهر وجودی است برای انجام پروسه عظیم مسئولیت پذیری ، یعنی به نقطه ای که مسئولیت خود را به نحو شایسته به اتمام برساند ، در غیر این صورت اگر کسی فاقد این قدرت است که به موقع وظایف فوق را انجام دهد ، چطور می تواند از درمان اعتیاد صحبت کند؟ رسیدن به درمان اعتیاد و رهایی و چشیدن طعم رهایی و آزادی ، پاداشی است که ویژه انسانهای مسئولیت پذیر است . .
تایپ مسافر مصطفی
مسافر منصور
مورخ ۹۸/۲/۱۱
درباره این سایت