تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/1/13
انسان موجودی است که هر کاری که بخواهد انجاممی دهد ، خواستش را دارد ولی فرمان هم باید باشد ، مثلاً می خواهد از جهان اعتیادخارج شود و خواسته قوی هم دارد ، ولی فرمان صادر نمی شود ، حال که به ما اجازهدانستن به اندازه ظرفیت ما داده شده باید قدر بدانیم.
افرادی که اعتیاد دارند در واقع در بی حسیاند ، درد را احساس نمی کنند. ما صاحب یک شهر وجودی هستیم ، صاحب یک جسم و وقتیاین جسم از تعادل خارج می شود که یک ماده وارد آن شود که با این جسم همخوانینداشته باشد مثل غذای فاسد.
مغز به عنوان یک فرمانده همیشه هوشیار است ،مثلاً فرد در دستگاه MRI میخوابد ، دستگاه لایه لایه همه جسم رابررسی می کند تا بیماری را پیدا کند ، مغز دائماً در حال بررسی ما می باشد کهمشکلات جسم را پیدا کند ، به عنوان مثال یک ویروس را پیدا می کند و در عین حالنیاز به نیرو و مهمات دارد برای جنگیدن با آن ویروس ، حال مهماتی که می خواهد بااعتیاد بجنگد داروی OT است. حال تصور کنید که به یک سرباز بیشتر ازحد مجاز به خودش سلاح و مهمات آویزان کند ، دیگر نمی تواند حرکت کند و اگر کم همبدهیم قادر به مبارزه و جنگ هم نمی باشد.
در کنگره 60 همه تلاش می کنند که یک نفر بهدرمان و رهایی برسد. افرادی در این تلاش پیروز می شوند که خود را نبینند ، راهنمادر جایگاه خودش ، مرزبان و ایجنت و دیگر اعضاء هم در جای خود ، ولی در یک مسیر ودر کنار هم هستند ، اما بالا و پایین آنرا خداوند می داند ، سنجش و شاخص آنراخداوند می داند.
انسان موجودی است که مرگ برای او معنا ندارد، چون هر شب آنرا تجربه می کند ، به او می گویند در 10 الی 11 ماه پرونده اعتیادرا ببند و جمع کن ، هر کدام از ما در هر جایی که هستیم باید فکر کنیم که چگونه بهانسانها کمک کنیم ، کار ما بصورت جمعی و گروهی است ، باید به آنچه به من گفته میشود عمل کنم تا بهره آنرا کسب کنم.
کل ساختار انسان و فلسفه آفرینش او ، این استکه تنها به دنیا بیاید و آموزش بگیرد و خدمت کند و تنها هم برود ، سن صور آشکاراصلاً مهم نیست ، بلکه سن صور پنهان تعیین کننده است.
در کنگره فرصتی پیدا شده که قدمی برداریم وخدمتی انجام دهیم به خودمان و دیگران و در این بین نقاطی را پیدا کنیم در خودمانکه آنها را اصلاح کنیم و کمک کنیم به خودمان و نیازمندان.
در کنگره 60 بر اساس یک اصل پذیرفته شده کمکفرد رها شده از دام اعتیاد به فرد در حال مصرف مواد مخدر متشکل شده است که سوخت آناز خود گذشتگی و ندیدن خود است و نیاز خود را در نیاز دیگران دیدن است.
ندای درونی برای خدمت کردن تعیین کننده است وخدمت کردن پاسخ ما به لطف و رحمت خداوند است.
خدمت ، خدمت می آورد و قیاس در خدمت صحیح نمیباشد.
لیاقت و کاردانی و شایستگی هر کس از عملکردشمشخص می شود ، پس نباید دچار روزمرگی شویم ، اگر به داد خودمان رسیدیم به دادآیندگان هم خواهیم رسید وگرنه هیچ کس به داد کار ما نخواهد رسید. .
ضمن عرض سپاس از تمام زحمات و خدمات استاد منصور عزیز در سالی که گذشت ، پیشاپیش سال 1399 بر تمامی اعضای کنگره 60 تبریک و امید که سالی باشد برای برداشتن قدم هایی استوار در مسیر
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/12/21
به نام الله ، قدرت مطلق
فعل یا کاری که با عشق انجام می شود محکوم بهپیروزی است.
قاعده و اصول سازگاری بدن با داروی مصرفی (OT) سر خط بودن رهجو و حضور کامل و مستمر در کارگاههای آموزشی ولژیون و گوش به فرمانی از جمله مواردی هستند که یک مسافر هر چه بیشتر رعایت کند بههمان نسبت تعادل و آرامش بیشتری با او عجین می شود.
در طول سفر اول ، یک مسافر باید حالش خوبباشد ، تعریف ما از خوب بودن در سفر اول با نشئگی که با چرت و از خود بیخود شدن وهزار خرابکاری دیگر همراه است ، کاملاً متفاوت می باشد.
حال خوب در سفر اول یعنی با مصرف به اندازهدارو (OT) حال مسافر و رهجو کاملاً خوب بوده وهیچگونه خلاء جسمی و فیزیکی در خود احساس نکند ، تا بتواند به راحتی به امورات خودمشغول باشد.
کار ما در کنگره خیلی دشوار است ، راهنماباید مانند یک عالم و عارف و فیلسوف شش دانگی باشد.
منظور از راهنما در ساختار کنگره ، شخص نیستبلکه جایگاه راهنمایی است.
پیامبر بزرگترین مثال برای جایگاه راهنماییاست ، جنس راهنما با دبیری دبیرستان و استادی دانشگاه متفاوت است و از جنس دیگریاست ، چون بی مزد و منّت و بی بها و بی نیت سوء و بی چشمداشت است.
شرط عقل این است که انسان وقتی در ساختاریمانند کنگره که شرایط برای درمان در حد کمال مهیا است ، قرار می گیرد مانند انسانیباشد که سالها در بیابانی برهوت گیر کرده و رنج تشنگی ، گرما و تنهایی را تحملکرده و به آبادی ای می رسد که با محبت به او آب و غذا بدهند ، عقل می گوید کهاینجا چه کار باید بکنیم؟ باید نهایت بهره را در حین شکرگزاری ببرد.
راهنما انگشت اشاره است ، درمانگر خود شخصاست ، اما این انگشت اشاره به قدری حائز اهمیت است که اگر نباشد شما سر از چاه درمی آورید.
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/11/28
روش درمانی کنگره 60 (DST) در هیچ کجایدنیا وجود ندارد ، داروی درمانی این روش هم (( اوپیوم و اوپیوم تینکچر)) یا OT در هیچ کجا نیست و برایش خون دلها خورده و زحمت ها کشیده شده استو همینطور به این سادگی و سهل الوصولی به دست ما نرسیده است.
باید قدر و ارزش این دارو (OT) را دانست و بهراحتی از درمان خارج نشویم.
در کلینیک باید مرتب و منظم باشیم ، هر کس باید داروی خودشرا بگیرد.
قوانین OT را باید کاملاً رعایت کنیم و جز با مبصر کلینیک به کس دیگری نبایدکار داشته باشیم.
اوپیوم تینکچر یعنی تریاک و کسی که دارد OT مصرف می کنددیگر داروها و قرصها و . در مقابل تریاک صفر هستند.
فردی که دارد OT مصرف می کند دیگر سوء مصرف نباید داشته باشد.
باید ارزش این دارو را بدانیم و با مسئولین هماهنگ باشیم.
در حال حاضر برای درمان یکسری از بیماریهای خاص با داروی OT فی ما بین کنگرهو دستگاههای ذیصلاح و مراجع پزشکی و
دانشگاهی تحقیقات گسترده ای در دست اقدام میباشد.
ما در کنگره قانون وضع نمی کنیم ، بلکه در کنگره قانون رارعایت می کنیم.
قوانین کنگره برای بهتر شدن وضعیت خودمان است.
نقطه قوت کنگره ، احترام و ادب و محبتی است که بین افراد جاری است و این را راهنما می تواند به رهجو بر اساسنوشتارها و سی دی های کنگره انتقال بدهد.
ما هر کاری در کنگره انجام می دهیم برای حال خوش خودمان استو منتی سر کسی نداریم. همه افراد محبت و احترام را دوست دارند و باید به رهجو یادبدهیم که به راهنماهای دیگر و ایجنت و مرزبان و هر جایگاهی احترام بگذارند.
داروهای زیادی وجود دارند که نمی توانند از سد خونی مغز عبورکنند اما ساختار اوپیوم تینکچر (OT) و آلکالوئیدهای دارویی آن شباهت هایی با سیستم عصبی انسان دارندو می توانند از سد خونی مغز عبور نمایند.
دارویی که هم اکنون تحت عنوان اوپیوم تینکچر (OT) در اختیارماست به دلیل استفاده از امولسیئن (حلال الکل) باعث شده تمام ترکیبات وآلکولوئیدها به صورت کامل در هم حل شوند زیرا حتی رسوب نیز می تواند بخشی ازترکیبات را جدا کند. اما در اوپیوم تینکچر رسوب نیز وجود ندارد. بنابراین داروی OT کاملترین وسالمترین شکل دارویی اوپیوم است و تعادل حساس دارویی آن حفظ شده است. .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/11/8
به نام الله ، قدرت مطلق
اولین تصویری که از همسفر ساخته می شود چه تصویری است؟ آیایک همراه ، یک دلسوز همراه با نگرانی و اضطراب و . که می آید و می رود و در کنارمسافر هست می باشد؟ اما بر اثر تجربه های بدست آمده این است که اگر شخص همسفر صفاتشتغییر نکند ، نمی تواند نقشی که به عنوان همسفر به او سپرده شده را به خوبی بازیکرده و به ایفای نقش خود بپردازد.
اصولاً انسانها تغییر نمی پذیرند مگر در شرایطی که اینتغییر را در خود شخص مشاهده کنند ، وقتی این تغییر در خود شخص اتفاق می افتدسایرین نیز در بررسی هایشان تجدید نظر می کنند.
افراد برای اینکه چیزی را به کسی منتقل کنند باید خودشان درآن موضوع معتقد و مجرب باشند ، یک همسفر در مورد اعتیاد هیچ تجربه و دانایی نداردو اصولاً نمی داند با این مقوله چه باید کرد و اصولاً چه هست و لاجرم پس از هر بارتلاش و کوشش جهت یاری رساندن به مصرف کننده شکست می خورد و با هر بار شکست خشم وناامیدی بیشتری بر او غالب می شود و هر چه این خشم و ناامیدی بیشتر می شود فاصلهبیشتری از فرد مصرف کننده می گیرد و در حقیقت این افراد نه با قوه تفکر و عقل خود، بلکه با قلب و احساس خودشان به چنین مرحله ای می رسند که می گویند دیگر نبایدبرای او کاری انجام دهیم.
همانطور که خون توسط قلب به تمام اعضای بدن فرستاده می شوددر صور پنهان هم دل یا قلب این انرژی را منعکس می کند و وقتی قلب کسی شکسته یا بهقولی دل آزرده می شود در شرایط مناسب و خوبی به سر نمی برد و همسفرانی که واردکنگره می شوند شدیداً دل آزرده هستند و اصولاً حس خوبی به زندگی ندارند.
کاری که همسفر در کنگره انجام می دهد این است که این دلآزردگی را درمان می کند ، در واقع همسفر این نیست که مسافر را نصیحت کرده و یا بهراه راست هدایت کند ، بلکه باید این دل آزردگی را از خود دور کند و به این ترتیبامکان درمان مسافر به مقدار زیادی بالا می رود. حال شاید مسافر هم درمان شود یانشود و این بستگی به انتخاب آن مسافر هست ، اما اتفاقی که برای همسفر می افتد ایناست که از این به بعد با یک حس خوب به زندگی ادامه می دهد و دیگر اینقدر دل آزردگیاو را رنج نمی دهد.
حضور همسفر در کنار مسافر باعث می شود که به یکدیگر کمککنند و از نظر دانش و علم و آگاهی و تفکر و اندیشه تقریباً با هم در یک سطح قراربگیرند.
مسافر و همسفر باید بدانند که این سفر ، سفری است پر ازماجرا و فراز و نشیب های گوناگون که لازمه اش صبر و تحمل و امید به رهایی است ، پسباید در لحظه زندگی کنند و از حیات خودشان بهره مند شوند و نهایتاً آنانی که پایههای قدر درک و فهمشان به درجه آموزش پذیری می رسد تبدیل به فرشته های پر از مهر ورهایی بخش می گردند که در مسیر دانایی خویش ، هم بال سفر مسافر عشق می شوند . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/10/21
زمانی که ما در مورد کسیقضاوت می کنیم و یا حکمی صادر می کنیم مثل این است که از یک کتابی که دارای صفحاتبی شماری می باشد ، یک صفحه و خط آن را در دست داریم و ما بر اساس این یک خط داریمقضاوت می کنیم.
خواب خوب داشتن نیاز به دوپارامتر دارد (جسم و جهان بینی).
فهم در عمل پیدا می شود ،اگر من مطلبی یاد گرفتم باید عمل من را عوض کند و اگر عمل من را عوض نکرد ، یعنیهیچ چیز نفهمیدم ، فقط در می آورم ، مطالبی که در کنگره بیان می شود ضریب هوشیبالا می خواهد و در کنگره هر کسی ماندنی نیست و دلیل آن عدم درک مطلب می باشد.
در طول سفر باید به نوشتن وگوش دادن به سی دی های آموزشی اهمیت زیادی بدهیم چون آموزشهایی که راهنما به رهجومی دهد از این سی دی هاست ، اگر رهجو سی دی را گوش بدهد با راهنما هم حس می شود واگر گوش ندهد با راهنما هم حس نمی شود و در نهایت به درمان هم نمی رسد.
یکی از دلایل عدم موفقیت درسفر ، گوش نکردن سی دی است ، اگر بخواهیم به خوبی و به آسانی درمان شویم ، راه حلآن سی دی گوش کردن و سی دی نوشتن است آن هم برای عمل کردن و نه برای رفع تکلیف.
کل فلسفه سی دی ها برایانسان شدن است ، چون تا انسان نشویم نمی توانیم از مصرف مواد خارج شویم ، چونانسانی که ضد ارزش انجام نمی دهد احتیاج به مواد ندارد.
برای انسان شدن باید درکنگره حضور داشته باشیم ، حضوری همراه با آموزش و تجربه و تفکر ((کسب دانایی)) وبعد می بینیم که مواد هم ترک می شود.
ما نمی توانیم بگوییم بدونانجام ضد ارزشها وارد اعتیاد شدیم ، امکان ندارد ، چون اگر ما مصرف کننده شدیم مالمواد مخدر نیست بلکه مربوط به رفتار است ، اول رفتار نادرست می شود و آخر رفتارنادرست منتهی به مواد می شود.
برای جدا شدن از مواد و ضدارزشها باید جایگاه خود را به سمت بالا از نظر آموزش و شناخت افزایش داده تا بهراحتی از بند مواد و ضد ارزشها جدا شویم . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/10/8
این قدر ما در کنگره صحبت از آموزش و جهان بینی و تغییرکردن می کنیم ، این تغییرات را باید با چشم ببینیم ، اگر
یک نفر باید بیاید و درکنگره به درمان برسد ما باید درمان را با چشم ببینیم ، درمان چیزی نیست که با چشمنشود
دید ، تغییرات را ، آموزشهای جهان بینی کاربردی را و همه اینها را باید دررفتار ، کردار و چهره و همه چیزها باید به
عینه قابل مشاهده باشد و یکی از همینتغییرات بی تفاوت نبودن نسبت به مسائل مالی کنگره است و همه ما باید
این مساله رارعایت کنیم ، هر کسی نسبت به توان مالی اش باید کمک کند.
خدمتها در کنگره متفاوتند ولی تماماً بلاعوض و رایگان است.ما که در کنگره هستیم باید مفید و سودمند باشیم و
تولید داشته باشیم و بدانیم درچه جایگاهی هستیم و طلب کار و پرمدعا نباشیم و همینطور ناسپاس ، اینجا خانه تک
تکما می باشد و باید بدانم که در این خانه به درمان رسیده ام و اگر میلیونها توماندر بیرون از این خانه پرداخت
می کردم به درمان نمی رسیدم.
رابطه عجیبی بین مسئولیتهای ما و ظرفیت و نقطه تحمل ما وجوددارد. در کنگره هر کدام از ما درست در جایی
هستیم که باید باشیم <<البته دروضعیت تعادل>> به عبارتی توانایی ها ومسئولیتهای ما مطابق با ظرف ما است و
چنانچه مسئولیت من اندکی از ظرفیت با گنجایشمن بیشتر شود از نقطه تعادل خارج می شوم که در کنگره این نقطه
را ، یعنی جایی کهمن مسئولیتم از ظرفم بیشتر شود و از تعادل خارج شود این را بی تعادلی دانسته کهاصطلاحاً به
آن ((قبله گم کردن)) گفته است.
قبله گم کردن ، تعبیری از همان خروج از وضعیت تعادل و یا بههم ریختن است یعنی شخص نمی داند چه باید انجام
دهد و یا به کدام جهت حرکت و یابایستد و فراموش می کند که چه افرادی و یا چه سیستمی او را در رسیدن به
این جایگاهیاری کرده اند و فراموش می کند که این مسئولیت را چه کسی به او داده و نمی داند درحوزه مسئولیتش چه برخوردی درست است و چه برخورد و عملکردی نادرست و در قبالمسئولیت خود نمی تواند پاسخکو باشد.
آموزش و تجربه و تفکر (دانایی) است که ظرفیت و نقطه تحمل مارا بالا می برد تا بتوانیم خدمتگذار و مجری شایسته
ای برای مسئولیتهای خودمان درکنگره باشیم و در قبال این مسئولیت در صورت وم اگر مورد سوال قرار گرفتیم
،بتوانیم پاسخگو باشیم.
در جمع اعضاء کنگره 60 باید صاف بود ، درست بود ، یکی بود ،پیرو اصول و قوانین و حرمت آن بود ، باید آموخت و
عمل کرد و در غیر این صورت نمیتوان با این جمع هماهنگ شد .
تایپ مسافر مصطفی
بهتر است بدانیم که کنگره برای ما یک وسیله است ، هدف نیست.ما از این وسیله استفاده می کنیم که بتوانیم بهتر زندگی کنیم ، از این وسیلهاستفاده می کنیم که به صلح و آرامش برسیم ، از این وسیله استفاده می کنیم کهبتوانیم عقلمان را حاکم کنیم ، بتوانیم پایه های مالی را مستحکم کنیم ، پایه هایعشق را مستحکم تر کنیم ، پایه های معنویمان را مستحکم تر کنیم ، پایه های محبت مانرا محکم تر کنیم ، عمرمان را طولانی تر کنیم ، سلامتی جسم را بالاتر ببریم که دچاربیماری نشویم و از نیروی فیزیکی قابل قبول برخوردار شویم.
ما از این وسیله در تمام سطوح کنگره 60 استفاده می کنیم تامادامیکه از این کار لذت می بریم ، چون ما در صراط مستقیم حرکت می کنیم خداوندسریعاً به ما بازپرداخت می کند ، چون یک عشقی دارند ، یک وسیله ای دارد ، و تمامخدمتگزاران کنگره که در حال استفاده و بهره بردن از این وسیله هستند قطعاً ارتقاءپیدا می کنند و در غیر این صورت سقوط می کنند و تبدیل به پلی می شوند برای عبور ازروی آنها و خارج شدن از چرخه استفاده از این وسیله.
ما در کنگره این موضوعات را مورد بحث قرار می دهیم کهخطاهایمان را بشناسیم و سعی می کنیم که آنها را اصلاح کنیم و روی خودمان کار میکنیم که دچار بعضی از آفات نشویم.
عاملی که باعث می شود انسان به آن پتانسیل و توانایی و درکُل به آن ظرفیت لازم دست پیدا کند حس انسان است» و سپس عقل وارد می شود ، اگرکسی سیاه قلب باشد راه را پیدا نمی کند و اگر هم پیدا کند مجدداً راه را گم میکند.
اگر انسان از درون خودش را اصلاح نکند عملاً از پیدا کردنراه باز می ماند.
" به نام خدا "
تصمیم گیریهای ما براساس سطح انرژی ما ارزششان تغییر میکند.
مهمترین شرط سفر در کنگره 60 ، نزدیک شدن به عقل و اجرایفرامین آن است تا بتواند تصمیمات درستی را اتخاذ و سفرش را به صورت کامل جلو ببرد.
تزکیه و پالایش سخت و دردناک می باشد ولی کسی که خواهانشیرینی و رهایی می باشد و خواهان حال خوب و خوش است باید مثل یک جنگجو باشد ،آماده و مهیا و ممکن است که یا شکست بخورد و یا پیروز شود ولی باید دانست که راهجدا شدن از بدیها و ضدارزشها ، بدون درد و رنج و بدون آزمایش امکان پذیر نیست.
آموزش جزء لاینفک دانایی مؤثر است و به این معنی است که ماحتماً باید یک استادی را انتخاب کنیم تا بتواند آن چیزهایی را که دارد به ماانتقال دهد و ما هم باید از او این اطلاعات را بگیریم وگرنه آموزش صورت نمی گیرد ،در کنگره آموزش دو طرفه است راهنما و رهجو».
در درمان اعتیاد و رهایی و خدمت در هر جایگاهی در کنگره ،فرمانبرداری حرف اول را می زند ، فرمانبرداری کار راحتی نیست ، شاید به نقطه ایبرسیم که بگوییم فرمانبرداری می کنیم ، ولی در عمل کار راحتی نیست. شرط اصلی اینکهفرمانبرداری کنم این است که در مورد فرمانده ام که جایگاه بالاتری از من است مثلدیده بان ، ایجنت ، اسیستانت ، مرزبان ، راهنما و .» قضاوت نکنم ، در مورد اینکهاستاد و فرمانده چه می داند و چه نمی داند نظر ندهم و یا حرفی و یا فرمانی که دادمنطقی بود و یا غیر منطقی و . باید از این کارها خودداری کرد به همین منظور اینکار راحتی نیست.
تمام کسانی که معلم معنوی هستند فقط راه را مشخص می کنند ،مثل انگشت اشاره هستند ، راهنما هستند ، انگشت هدف نیست ، بلکه هدف آن راهی است کهبه ما نشان می دهد.
کنگره محل خدمت کردن است ، اگر در هر جایگاهی که هستمبخواهم نافرمانی و یا تحکم کنم ، این خدمت ارزشی ندارد.
تایپ مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/8/
آموزش و خدمت نبض زندگی است.
وارد شدن به حوزه اعتیاد و مواد مخدر ، کارخطرناکی است و کار هر کسی نیست زیرا مغناطیس اعتیاد ، بسیار قوی است.
در جایگاه فرمانبرداری نباید در جایگاهفرمانده باشیم.
به صندلی فرماندهی یا فرمانبرداری باید احترامگذاشت ، از روی آگاهی و نه از روی اجبار ، چون ما به خودمان داریم احترام میگذاریم.
راهنما باید بذر خدمت را برای رهجو بکارد واو را ترغیب و تشویق کند اما نه به اجبار ، حق انتخاب با خود رهجو است.
رهجو باید به تدریج پس از ورود به کنگره ،بعد از یکی دو ماه این سه مؤلفه را اجرا کند.
اول: نظم و انضباط و احترام
دوم: اعتماد کردن به راهنما و ساختار کنگره (تسلیم در امر درمان)
سوم: قدردان و سپاسگذار بودن.
ساختار کنگره ، هر کاری که به رهجو و یا هرچیزی که به او گفته می شود ، صرفاً برای یادگیری و ساختن خودش است.
هر یک از ما باید به این موضوع پی ببرد که درحال حاضر که در کنگره حضور دارم و در حال انجام دادن کاری یا کارهایی هستم و یاقبلاً انجام داده ام ، آیا بالاتر از کاری بوده که کنگره برای من انجام داده؟
یکی از نیروهایی که ممکن است ما را ازفرمانبرداری خارج کند ، منیت است.
حضور رهجو در کارگاههای آموزشی جلسات ، لژیوندر زمان معین ، برای بالا بردن نقطه تحمل است ، رهجو باید از خیلی چیزها بگذرد تابه نتیجه برسد.
هستی به ظرف آدمها نگاه می کند ، بعضی وقتهابه کسی جایگاهی می دهند درست مثل این می ماند که به دست یک زنگی مست تیغ بدهند کههم به خودش آسیب می زند و هم به دیگران آسیب خواهد زد . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/7/7
چنانچه سفر رهجو درست باشد در نور است ولیچنانچه خطا کند پشت به نور است و در جهنم.
نار و نور انسان در فعل او نهفته است.
با کارکرد جهان بینی ، نگاه فرد عوض می شود.
تزکیه و پالایش ، یعنی یک موضوع و یا مطلبیرا یاد بگیریم و اشکالات خودم را با آن موضوع و مطلب بر طرف کنم ، به عبارتی باکسب دانایی.
پشتوانه اخلاق ، اعتقادات و ایمان است ،اعتقاد به اینکه بداند هر عملی که انجام بدهد ، عکس العملش پشت سرش است ، بایدبداند که اگر باد بکارد طوفان درو می کند.
بهتر است بدانم که مشکلات جزو بافت زندگی است، همانند دریا ، اقیانوس و صحرا که هیچ وقت ثابت و آرام نیستند. انسان هم دقیقاًمثل اقیانوس و صحرا می ماند ، چون همیشه در حال درگرگونی و تغییرات است.
کسانی که کنگره 60 را دوست دارند ، این دوستداشتن کافی نیست و باید به تسلیم برسند.
رهجو لازم است که در طول سفر به وظایف وتکالیف بعهده عمل نماید. رهجو باید بنویسد و بنویسد تا کاملاً ف وجودیش عوض شود، ف وجودی الآن حلبی و ف ارزانی است ، باید کم کم تبدیل به مس و طلا شود و اینفقط با آموزش و یادگیری راههای مختلف است. پس بهترین حالت این است که رهجو واقعاًتسلیم روش کنگره باشد.
برایبالا بردن راندمان آموزشی از تکنیک تکلیف دادن و نوشتن می توان استفاده کرد ،تجربه نشان داده است رهجویی که مطالب آموزشی کنگره را می نویسد بیشتر از هر روشدیگری مطالب را می فهمد و یاد می گیرد.
ما باید ابتدا ندانی را بدانیم تا بدانی رابدانیم. از نظر یک انسان شما چیز زیادی را نمی دانید و وقتی کسی می گوید من خیلیمی دانم بدانید که هیچ چیز نمی داند چرا؟ چون هر چه که جلوتر می رویم موضوعات جدیدو جدیدتری پیدا می شود. .
نظم یکی از نهادهای مهم کنگره 60 است ، اگرمی خواهیم کنگره شصتی باشیم و آنچه که کنگره به ما می گوید و بخواهیم یاد بگیریم ،باید منظم باشیم.
کنگره 60 و بی نظمی معادل سیستم ایکس و انتیایکس است. بی نظمی ، کنگره ای بودن ما را زیر سوال می برد ، اگر نامنظم باشیم ازکنگره 60 چیزی متوجه نمی شویم و حس و حال خوبی به ما دست نمی دهد .
در کنگره 60 حرف الف نظم و حرف آخر آن (ی)نظم است به عبارتی دیگر روش و متد DST یعنی نظم . وجهان بینی هم یعنی نظم و در نهایت موجودیت کارگاههای آموزشی هم یعنی نظم.
ادب و نظم و انضباط ، مکمل درمان هستند ، بیناعضاء و خدمتگذاران ((احترام)) حرف اول را می زند ، احترام یعنی دیدن جایگاهیکدیگر.
نظم ، نقطه آغاز رسیدن به تعادل هاست.
برای پیشرفت باید با نظم و انضباط و آموزشجلو رفت.
باید بدانیم که انسان همانی می شود که در سربه آن می اندیشد.
تایپ مسافر مصطفی
مسافر منصور
مورخ 98/6/10
چیزی که روان انسان را ترسیم می کند و وضعیتحال عمومی او را عیان می کند ناشی از کارکرد جسم است که این فرد چقدر سالم است وچقدر روی پا است و یا چقدر نرم و یا خشک است.
به راستی ما به سیستم فرماندهی بدن چقدر پیبرده ایم؟ این ساختار باید بطور عمومی و کلی سالم باشد و از یک تعادل نسبیبرخوردار باشد. وقتی این جسم سالم باشد اجازه دریافت آموزش را به او می دهیم.
جسم نباید از تعادل خارج باشد و وقتی این جسمرا با دارو متعادلش می کنند ما به او اجازه آموزش داده ایم.
دارو به اندازه باید باشد ، نه کم و نه زیاد، زیرا هر دوی اینها جلوی آموزش را می گیرند.
روان به عبارتی یعنی همین فضایی که ما خودمانبرای خودمان می سازیم ، هر چیزی که در وجود من است حال من را می سازد.
مصیبتهای وارده به انسان ، تماماً خود مسببآن می باشد ، خود فرد آن را مهیا نموده و به وجود آورده و در نهایت همه را مقصر میداند به غیر از خودش مثلاً مصرف مواد مخدر ، ( اعتیاد ) خود را تقصیر دیگران میاندازیم ولی باید قبول کنیم و بپذیریم و این میسر نمی شود مگر با دانایی.
هر چه در گذشته کاشته ایم امروز درو می کنیم، هر چه امروز ما هستیم این نتیجه تفکرات و برنامه ریزی های سابق ما می باشد و هرچه امروز انجام دهیم فردا خودش را نشان می دهد ، همه چیز به خود ما بر می گردد.
در کنگره به کسانی کمک می شود که حرف شنویداشته باشند ، با صداقت و عمل کردن ما ترک اعتیاد نمی دهیم ، بلکه درمان و تعادلرا انجام می دهیم.
تعیین کننده نوع رفتار دیگران با من ، رفتارمن است و این را باید یاد بگیریم و این فرمان بردار بودن است که به من یاد می دهد.
تایپ مسافر مصطفی
مسافر منصور
98/5/12
اکثر دستور جلسات و موضوعاتی که در کارگاههایآموزشی کنگره 60 مطرح می شود مربوط به تغییر تفکرات و نگرش شخص به زندگی و آموزشزندگی سالم و کسب لذت از راههای سالم می باشد.
گروه درمانی کنگره 60 به منظور حفظ پاکی ورهایی مصرف کنندگان درمان شده برگزار نمی شود ، کسانی که در کنگره 60 و با استفادهاز روش درمان تدریجی به رهایی می رسند در سطحی از سلامتی و تعادل هستند که نیازیبه گروه درمانی جهت حفظ پاکی و جلوگیری از لغزش و برگشت و وسوسه و . ندارند ،بلکه به منظور کسب آموزش و آگاهی و رسیدن به سطوح بالاتری از کمال و معرفت و زندگیسالم در کارگاههای آموزشی شرکت کرده و به دیگران کمک و یاری می رسانند.
.
نظم در کنگره حرف اول را می زند ، چون موادمخدر اولین پارامتری را که از زندگی انسان خارج می کند ، نظم است و بعد از نظم ،قوانین کنگره است که برای پیشبرد اهداف کنگره تدوین گردیده است.
اگر مسافری در سفر خود چندین بار از مسیرخارج شود باز هم راه بازگشت او به گونه ای باز می شود ، ولی اگر بخواهد در مسیراینگونه واکنش های منفی را ادامه دهد سرانجام خوشی نخواهد داشت و منجر به از دستدادن تمام موهبت ها و نعمات شده و با حالات ناخوشایندی به سمت تاریکیها سوق دادهمی شود.
جستجوگری و کاوشگری و پرسش گری یکی از وظایفاصلی هر رهجویی در کنگره 60 می باشد.
رهجو کسی است که سوال بی پاسخی در ذهن اووجود نداشته باشد ، چرا که پرسیدن عیب نیست.
رهجو باید کاوشگر باشد ، بدین معناست که اگرفرمانی از سوی راهنمای وی صادر می شود باید بداند که چرا این فرمان جاری شده و چراباید این فرمان را اجرا کند و نتیجه اجرای این فرمان برای او چه خواهد بود ، تنهادراین صورت است که به معنای واقعی دست خواهد یافت.
زمان در بعد فیزیکی بسیار با ارزش است ، ماباید از زمان بهره برداری کنیم و آنرا به بطالت نگذرانیم و باید بدانیم زمان برایما محدود است و ما اغلب مهارت داریم در از دست دادن زمان ، ما یا در زمان گذشتهزندگی می کنیم و یا در آینده ، در حال غایب هستیم.
بزرگترین اصل در جهان بینی عمل کردن به آناست ، اگر کسی جهان بینی را کاربردی نکند از روز اول حالش خرابتر و بدتر می شود کهبهتر نمی شود مگر اینکه به اندازه ای که یاد می گیرد به آن عمل کند و اگر عمل نکندمانند غذایی است که ما می خوریم ، اما آنرا هضم نمی کنیم و اگر آن غذا هضم نشود وما غذای دیگری بخوریم ، روی دلمان می ماند ، کسانی که به آن عمل می کنند ، هضمشکرده و آنرا می خورند . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/2/4
مثلث آموزش دارای سه ضلع ، شامل مطالب آموزشی، آموزش دهنده و آموزش گیرنده می باشد. در واقع باید ببینیم در فرآیند آموزش ، چهمطالبی آموزش داده می شود و آیا آن مطالب منطبق با حقیقت هستند یا خیر ، آیا درستهستند یا نه. مسئله بعدی این است که چه کسی می خواهد آموزش بدهد ، آیا آموزش دهندهچیزی از مطلب می فهمد یا نه. اگر آموزش دهنده تسلط کافی نداشته باشد چگونه میخواهد آموزش بدهد و در نهایت آیا آموزش گیرنده طالب فراگیری و آموزش هست یا نه ،به قول معروف مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. اگر آموزش گیرنده نخواهد آموزشببیند همه چیزهایی که گفتیم اثر نخواهد داشت.
با نگاهی اجمالی به مجموعه آموزشهای ارائهشده توسط کنگره 60 برای درمان اعتیاد تا اندازه ای پی به عظمت و حساسیت بیماریاعتیاد می بریم و در میابیم که بیماری اعتیاد متفاوت با سایر بیماریهاست. در پشتصور آشکار این بیماری ، چهره مخوف و قدرتمند شیطان و نیروی منفی استتار شده است کهقوی ترین نیروها را به مبارزه می طلبد. برای رویارویی با چنین بیماری که تمامیابعاد شهر وجودی انسان را در اختیار خود در می آورد و در پس آن قدرت شیطان نهفتهاست ، آیا می توان بدون آموزش حتی یک قدم کوچک برداشت؟
در قسمت آموزشهای سمعی و بصری ، گوش کردن ونوشتن سی دی ها به قدری مهم است که هر شخصی در کنگره 60 در هر جایگاهی که باشد ،اگر از سی دی ها استفاده نکند از قافله علم و دانش کنگره 60 عقب می ماند. وصل بودنبه سی دی ها و استفاده منظم از سی دی های جدید ، یکی از مهمترین پله های آموزشیکنگره 60 می باشد.
در کنگره کسی معتاد ترک نمی دهد ، کنگرهاستاد پرورش می دهد که البته استادانی با ارزش و قدرتمند ، استادانی برای خود ،خانواده و جامعه پیش رو که البته همانطور که یک کوهنورد برای صعود به قله هایمرتفع نیاز به شرایط و لوازم خاصی دارد ، یک مسافر نیز برای صعود به بالای این پلهبه ابزارهای کارآمد نیاز دارد ، ابزار یک مسافر دانش آن است که البته هم آموزشها وهم نوشتارها و منابع آموزشی صوتی و تصویری در کنگره ، از جمله ابزار آنها خواهدبود و البته یک کوهنورد و یک بلد راهی را هم نیاز دارد ، بله ، بلد راه یاهمان راهنما.
بزرگی گفته است ، آموزش مثل نشان دادن پرندهزیبایی روی درخت است ، در صورتی می توانیم مالک آن باشیم که آنرا بگیریم و در قفسخود قرار دهیم. شاید منظور این بزرگ از گرفتن ، همان تفکر و تجربه است که بعد ازآموزش اتفاق می افتد و فرایند فهم را کامل می کند.
در مکتوبات و علوم کنگره 60 آمده است که حساولین قوه به کار اندازی عقل است ، ولی بهتر است بدانیم که حس به حس سالم ، نه حسدرگیر خماری یا نشئگی و نه حس درگیر با نوسانات شدید جسمی ، چرا که حس درگیر مشغلهزیاد جسمی و روحی به هر چیزی می زند غیر از عقل . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/2/20
کار کنگره یک کار بسیار تخصصی و دقیق است کهبر اساس ساختارهای درست شکل گرفته است.
اعتیاد یک بیماری چند بعدی است که فقط سه بعدصورت قضیه ، جسم و روان و جهان بینی هستند.
رهجو بعد از یک سال باید تغییر نگاه و جایگاهپیدا کند و به عبارتی بعد از سفر اول یک نیمچه استاد باشد ، یعنی بطور نسبی بایدبه دانش فنی و جهان بینی مسلط باشد و این میسر نخواهد شد ، مگر اینکه یک محقق تمامعیار بوده و تا موضوعی را فهم نکند و به آن مسلط نشود ، از آن نگذرد.
هیچ حسی زیباتر از این نیست که شخص به آنچهکه آموزش می دهد مسلط باشد.
ایده آل ترین اتفاق برای رهجو و پایان پروسهدرمان او ، کسب جایگاه کمک راهنمایی و بهترین شرایط برای تزکیه و پالایش است.
اولین وظیفه ای که راهنما دارد این است کهعاشق این باشد که رهجویش به درمان برسد و مسئله دیگر این است که به گونه ای حرکتکند که این عشق سرد نشود.
نشریات قلب تپنده شعب کنگره 60 است و نقشبسیار حیاتی در آمار رهایی و موفقیت شعبه دارد ، هر قدر آمار استفاده از نشریات وسی دی ها در شعبه بالاتر باشد ، میزان رهایی آن شعبه ، قبولی اعضای آن شعبه درآزمون کمک راهنمایی ، میزان حمایت آنها از حساب زمین و ساختمان ، فعالیتهای ورزشیو در مجموع ، حال خوب اعضای نمایندگی و صلح و آرامش آن شعبه بیشتر است.
برای درمان اعتیاد در کنگره 60 بایستی ازفرمانبرداری شروع کنیم. برای عبور از این گذرگاه سخت ، چیزی به نام خود فرمانیوجود ندارد ، از خود فرمانی تا فرمان ، فرق بسیار است.
راهنما ، اولین وظیفه اش این است که قلباً وبا تمام وجودش ، دوست داشته باشد که رهجویش به رهایی برسد ، اگر این خواسته درراهنما باشد ، این به عنوان موتور راهنماست.
شعار راهنما باید این باشد ، عاشق را حساب باعشق است ، با معشوق هیچ حسابی نیست.
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/3/4
کنگره راه سختی را پیموده و به آسانی درمکانی که امروز مستقر است ، نایستاده. در اوایل پایلوت OTحدود یکصد نفر به صورت آزمایشی برگزیده و معرفی شدند و تحت درمان با داروی OT قرار گرفتند و به راستی مسیر سختی را طی نمودند و در واقع آنهاجلودار بودند ، خط شکن بودند ، در صحرایی قرار گرفته بودند که هیچ ردپایی نبود ،چون اول راه بود و مسیر .
حس انسان برای آلوده شدن ، زمان نمی شناسد وبه همین دلیل همیشه نیاز به آموزش و عمل سالم داریم.
دو عامل باعث می شود که انسان در کنگرهناراحت نشود :
الف: اینکه انسان را نسبتاً خوب بشناسیم.
ب: سیستم پیشرفت کار در کنگره همین است کههیچکس تضمین نکرده برای هر کاری که شما می خواهید انجام دهید ، همه چیز مرتب ومنظم باشد.
رفتار دیگران با ما بیش از آنکه تابع تفکرآنها باشد ، تابع رفتار ماست ، یعنی این ما هستیم که تعریف می کنیم که با ما چهرفتاری داشته باشند.
جایگاهها در کنگره برای برتری طلبی نیست ،بلکه برای خدمت کردن است.
بین اعضاء و خدمتگزارن ، احترام حرف اول رامی زند ، احترام یعنی دیدن جایگاه همدیگر.
ما آمده ایم کنگره ، بیماری اعتیاد را درمانکرده ایم ، دانش و آگاهی هم کسب کرده ایم و حالا خدمتگذار شده ایم ، اینجا اگر بینما رقابت و حسادت بوجود بیاید ، درگیر مسائلی می شویم که باعث آلوده شدن حس ما میشود و به عبارتی تمام زحمات ما نقش بر آب می شود پس بنابراین این قسمت مهم است کهنسبت به همدیگر و کارهایی که انجام می دهیم وارد این فاز نشویم و اگر وارد اینقضیه شویم ، آرام آرام برای همدیگر ساختار درست می کنیم ، مانند کسانیکه مثلهمدیگر هستند ، یک گروه می شوند و کسانیکه مثل هم نیستند گروه دیگر و بعد از آنانرژی ما صرف ثابت کردن خودمان و رقابت کردن می شود ، اگر این اتفاق بیفتد بهتدریج آرامش و حس های خوب را از دست می دهیم و بعد انرژی ای که باید صرف ساختن وآموزش دادن بشود ، صرف جایگاه می شود.
وقتی انسان محک می خورد ، در عمل نشان می دهدکه چه کاری از دستش بر می آید و چه کاره است. کسی که می خواهد درمان شود باید درعمل نشان دهد که چه کاره است و در عمل نشان دهد که درمان و تعادل یعنی چه ؟
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/3/22
در کنگره60 باید صاف و یک رنگ شویم ، زیرا اینجا خانه ما می باشد و باید در این خانه آرام باشیم، اینجا مکان و محلی است که ما را از قعر تاریکی ها بیرون می آورند ، باید به اینجااعتقاد داشته باشیم.
رهجو در بدوورود باید به سیستم و تشکیلات و ساختار کنگره احترام بگذارد ، به راهنمایش باید اعتقادداشته باشد و او را قبول داشته باشد و فرمانبردار باشد در غیر این صورت در فرآیند درمانشبه مشکل می خورد و به عبارتی دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجد.
من نمی توانمهم مواد مصرف کنم و هم خواهان درمان باشم ، باید کاری نکنم که هم خود و هم دیگران بهآتش من بسوزند.
انسان دائماًدر حال تغییرات و تعیین راه است.
انسان مرکباست ساده نیست ، ترکیبی است از یک طرف با مجموعه ای از فضایل و از یک سمت دیگر با مجموعهای از رذائل و با این اوصاف باید رشد کند تا به تکامل برسد ، چه در این حیات و چه درحیاتهای دیگر و در این مسیر باید یاد بگیرد و آموزش بگیرد.
برای انسانبه جهت تکامل ، از خداوند و ملائکه گرفته تا به مقام پایین تر از خداوند و ملائکه بهاو دیکته می کنند و تکلیف می کنند به یادگیری و آموزش.
در کنگرهراهنما به رهجو آموزش می دهد و او را تعلیم می دهد به جهت اینکه ، مسیر خود را پیداکند.
اگر کسی درکنگره در حال آموزش و خدمت نباشد ، قطعاً از مسیر اصلی خارج و وارد موضوعات و مسائلمنفی و حاشیه ای می شود.
فلسفه وجودیما در کنگره ، درمان و رهایی از اعتیاد است و باید یاد بگیریم و آموزش ببینیم و متقابلاًیاد بدهیم و آموزش بدهیم.
آنهایی کهدر کنگره بازیگر نیستند ، معمولاً نیرو و توجه آنها متوجه عملکرد دیگران می شود ، آدمهایمشکل ساز در کنگره ، آدمهای مدعی هستند و پایه ریزی آن از سفر اول است.
من اول باید اهلی شوم تا استاد بتواند مرا آموزش دهد، به عبارتی باید اول من تکلیف خودم را با خودم روشن کنم و با خود کنار بیایم.تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/4/30
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/5/
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/6/1
بهتر است بدانیم که اگر مفاهیم را به درستیدر کنگره درک نکنیم در ادامه باعث گرفتاریهای بسیاری خواهیم شد ، مثل صورت مسالهاعتیاد که مثال برجسته و روشنی است ، زمانی که کلمه اعتیاد را مطرح می کنیم ، بحثعود کردن و یا وابسته شدن مطرح می شود.
تفاوت بین اینکه ما اعتیاد را وابستگی و یاعادت ببینیم یا اینکه اعتیاد را یک جایگزینی ببینیم ما را به دو نقطه هدایت خواهدکرد و از دو مقصد متفاوت سر در خواهیم آورد . اگر بگوییم که این یک عادت است وباید ترک شود ، به انواع و اقسام شیوه های ترک همانند : سم زدایی ، سقوط آزادیو-آر-دی و غیره خواهیم رسید ، اما زمانی که بگوییم اعتیاد یک بیماری است و سیستمبیوشیمی تحت تاثیر قرار گرفته و با این شیوه بیماری را بشناسیم ، چاره ای نداریمالا اینکه به درمان برگردیم.
چرا آموزش جهان بینی در کنگره از اهمیت ویژهای برخوردار است و چرا تاکید بر این است که درمان هرگز و هرگز صرفاً و تنها بحثدارو نیست ؟ اگر کسی تصور کند که روش درمان "DST"صرفاً یک روش درمان دارویی است ، این جفا و ناسپاسی بسیار بزرگی در حق روش DST است ، DST یک پروتکل تکامل یافته در درمان جسم ، روان و جهان بینی است یعنیهمان مثلث درمان اعتیاد.
اگر نظم و ادب را از کنگره حذف کنیم ، نتیجهای نمی گرفتیم ، حال اگر نظم و ادب را داشته باشیم ، اما روش درمان دارویی مناسبنداشته باشیم باز هم ناتوان می بودیم ، زیرا DSTمجموعه ای است که یکدیگر را در ادامه کامل می کنند و به نتیجه می رسانند. اگر کسیتصور کند که تنها با روش دارویی می تواند به درمان اعتیاد برسد سخت در اشتباه استو به قول آقای مهندس (( ممکن است از جهان ماده مخدر خارج شود اما از جهان اعتیادهرگز بیرون نخواهد آمد)) .
کنگره در حقیقت مانند یک رودخانه است ، کسانیکه وارد می شوند و راهنما انتخاب می کنند از چند حالت خارج نیستند :
یا می آیند وهمراه می شوند و در ادامه تا انتها ماندگارند ، حتی اگر شرایطی پیش بیاید که حضوردائم نداشته باشند اما پیوندشان هرگز قطع نمی شود .
گروه دیگر می آیند و سفراولشان را نیز به خوبی انجام می دهند اما با اتمام سفر اول ، دیگر حضور ندارند وبه یکباره غایب می شوند و غیبت آنها در اصطلاح ، غیبت کنگره ای است ، یعنی تماسخود را با راهنما دارند اما در کنگره حضور ندارند .
گروه دیگر افرادی هستند کهحضور دارند اما پیوسته در حاشیه اند و این بدترین اتفاق ممکن برای رهجوی سفر اولاست . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/6/16
کنگره مانند یک کشتی است و بدنه آن تشکیل شدهاز 14 وادی که حیاتی ترین قسمت کشتی ، سکان آن است و کسی که به وسیله آن باید کشتیرا هدایت کند.
وادی اول سکاندار این کشتی است و یا ناخدایاین کشتی *یعنی تفکر* هر چیزی اول باید به تفکر درآید و سپس به انجام و اتمامبرسد. (( مثل انجام سفری که پیش رو داریم))
تفکر یعنی نقشه راه ، نقشه راه را باید باتفکر درست ترسیم کنیم ، مثلاً برای ساختن یک ساختمان ، نقشه آن باید کامل باشد ویا نقشه کارکردن با شاگرد و رهجو ، نقشه جنگ و نبرد است برای کسب تجربه با تفکر وتعقل و همراه با عمل کردن به آن ، کو تا استاد شویم و زیر و بم آن را یاد بگیریم ،نباید دچار منیت شویم.
رهجو بعد از ورود به سفر دوم باید با تامل وتفکر و دوری از ضد ارزشها و توکل به خداوند و توام با صبر و گذشت زمان ، به آرامیمسائل خود را حل نماید.
مسافر سفر دوم ، دلیل بر منزه و پاک بودننیست ، بلکه تلاش می کند از ضد ارزشها دوری کند و زمان آن برای همه یکسان نیست.
ما پیوسته برای رشد ، نیازمند تفکر هستیم .هر قدر آموزش ببینیم ، چه از لحاظ رشد تفکر و چه جهان بینی ، اگر اولویت اوندگیمان درمان نباشد ، هرگز به رشد تفکر دست پیدا نخواهیم کرد . این اولویت شاملحضور در جلسات عمومی و لژیون ، مصرف درست و به موقع دارو و گوش به فرمان بودن بهدستورات راهنما است.
زمانی که مسافر به پایان سفر اول خود می رسد، باید به استادی برای خودش تبدیل شده باشد. یعنی باید قادر به اداره خود باشد ،برنامه ریزی را آموخته باشد ، مدیریت در خواب و خوراک و مسائل زندگی و به طور کلیمدیریت تمام کارهای زندگی را آموخته باشد.
اگر سفرمان را به درستی به اتمام رساندهباشیم ، این برنامه ریزی و اولیویت بندی ، عضو ثابت زندگیمان خواهد شد و دیگر نمیتوانیم از آن خارج شویم و بی برنامگی در زندگیمان جایی نخواهد داشت . .
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/7/4
تا زمانی کهنوشتارها و گفته ها و یا آنچه را که آموزش می گیرم به عمل تبدیل نکنم ، هیچ اتفاقو تغییری صورت نمی گیرد ، به عبارتی برای دانستن و دانایی باید در بخش آموزش ،میزان ظرفیت ذهن خود را افزایش دهم ، چون ذهن یک مصرف کننده بر اثر استفاده مکرراز مواد مخدر ، زنگ زده است و اصطلاحاً می گویند زنگار گرفته است که یکی از راههایپاک کردن زنگار ذهن در طول سفر ، می تواند نوشتن سی دی های آموزشی باشد.
در اصل روش کنگره 60 ترک کردن و فرار کردن ازمواد مخدر نیست ، بلکه روش کنگره از بین بردن نیاز مواد است ، یعنی کسی که درمانشده است نیاز به مواد مخدر در او از بین رفته است نه اینکه به زور و بستن و داد وبیداد ترک کنند ، امکان ندارد کسی بتواند مواد را ترک کند ، ولی می توانیم نیاز بهمواد مخدر را به راحتی از بین ببریم و راه حل و راهکار مناسب و معقول آن جهان بینیاست.
ما در کنگره اصلاً به موضوع ترک اعتقادنداریم ، در عوض به درک اعتقاد داریم ، پس ما باید مواد مخدر را درک کنیم ، چوندرک کردن یک بار اتفاق می افتد ، اما ترک می تواند چندین بار صورت گیرد ، جهانبینی ما را به این درک و فهم و ایمان و باور می رساند و وقتی جهان بینی کسی درستشود همه چیز او درست می شود و به همین خاطر هدف اصلی کنگره 60 شناخت انسان و موادمخدر و ارائه طریق به مصرف کنندگان و خانواده هایشان برای رهایی از دام اعتیاد میباشد.
بطور کلی روش درمان کنگره برای کسانی است کهخواهان رهایی هستند ، یعنی اینکه در موضوع مصرف مواد مخدر به مرحله ای رسیده اندکه کاملاً اشباع شده اند ، اشباع نه از لحاظ مقدار مصرف ، بلکه از لحاظ شناخت مصرفمواد مخدر یا به عبارتی به آخر خط رسیده اند و یا اینکه به خوب نبودن مصرف مواد بهباور قطعی رسیده اند که به قول بزرگی ، شناخت عین درمان است.
بیماری اعتیاد دو پارامتر برای درمان شدن میخواهد ، یکی دوا و دیگری شفا ، شفاخانه نشریات است و و کلینیک ها هم داروخانه هاهستند.
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
99/7/16
تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
درمان شدن و رسیدن به درمان بسیار مهم است ولی آنچه که مهم تر است آموزش درست و یا راه درست است و یا انجام سفر درست است ، چون اگر از قوانین سفر عدول نکنیم و در مسیر درست و قانونمند حرکت کنیم خود به خود به هدف یا رهایی می رسیم و اگر در مواردی دوستانی از مسیر خارج می شوند به دلیل این است که هنوز به باور و ایمان کامل نرسیده اند که انتهای این مسیر رهایی است و در نتیجه در دوراهی های مسیر دچار شکست می شوند که شاید بشود از راه فرعی ، همراه با لذت بیشتری به مقصد رسید ، در صورتی که لذت بخش ترین راه و کوتاه ترین راه ، صراط مستقیم است که هنوز در باور ما نمی گنجد.
در بیماری اعتیاد هم تغییر نیاز است و هم تعمیر و بازسازی ، داروی OT برای تعمیرات و بازسازی است و جهان بینی برای تغییرات است ، به همین منظور اگر بخواهیم خود را در قسمت اعتیاد درمان کنیم باید تغییرات درونی را شروع کنیم که در مرحله اول نیاز به شناخت درون و اجزای تشکیل دهنده درون و تعریف و نوع عملکرد هر یک داریم. باید روح را بشناسیم تا بتوانیم آنرا تغییر بدهیم و یا نفس و ذهن و عقل و حس
خودشناسی با جسم شناسی فرق دارد.
اگر بخواهیم ببینیم یک انسان چقدر ارزشمند است ، باید ببینیم تفکر او چقدر ارزشمند است ، تفکر نتیجه و عملکرد صور پنهان یا درون است و یا بعبارتی تفکر من نتیجه عقل و نفس و ذهن و آرشیو و . من می باشد .
در مقوله جهان بینی ابتدا به ساکن باید نفس تغییر کند ، سپس تفکر، وقتی تفاوت نفس و روح و ذهن را نمی دانم ، چطور می خواهم نفس و سپس تفکر خود را تغییر دهم ، پس اول باید اینها را بشناسم تا بتوانم اعتیاد خود را درمان کنم.
اعتیاد یک بیماری فراگیر است و اگر نفس درست نشود ، شاید بتوانیم موقتاً از اعتیاد بیرون بیایم ، ولی درمانی صورت نگرفته است و این رهایی زیاد طول نمی کشد.
باید به گوش دادن و نوشتن سی دی های آموزشی کنگره اهمیت زیادی بدهیم ، چون آموزش هایی که راهنما به رهجو میدهد از این سی دی ها است ، اگر رهجو سی دی را گوش بدهد با راهنما هم حس می شود و اگر گوش ندهد با راهنما هم حس نمی شود و درنهایت درمان نمی شود و یکی از دلایل کندی و اصطلاحاً لنگ زدن برخی از مسافران در طول سفر ، گوش نکردن سی دی است . اگر میخواهم که خوب و آسان درمان شوم راه حل آن نوشتن سی دی است و باید سی دی گوش کنم ، برای عمل کردن و نه برای رفع تکلیف ، کل فلسفه سی دی ها انسان شدن است چون تا انسان نشوم نمی توانم از مصرف مواد خارج شوم.تایپ : مسافر مصطفی
مسافر منصور
درباره این سایت